مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
پيوندهای روزانه
لینک های مفید |
مردي صالح پيش از مردن، شخصي را وصي خود و سرپرست فرزندانش قرار داد و هزار سکه نيز به ارث گذاشت. حاکم ظالم شهر، به وصي او پيغام داد که شنيده ام فلاني مرده و هزار سکه از او بر جاي مانده است. تقاضا مي کنم دويست سکه از آن پول ها را به عنوان قرض به من بده. در آينده آن را مي پردازم. وصي مرد صالح نامه اي نوشت و به همراه کيسه اي محتواي دويست سکه در دامن يکي از فرزندان يتيم آن مرد گذاشت و نزد حاکم ظالم فرستاد. در آن نامه چنين نوشته بود: ان الذين يأکلون اموال اليتامي ظلما انما يأکلون في بطونهم نارا و سيصلون سعيرا کساني که اموال يتيمان را از روي ستم مي خورند، در حقيقت در شکم خود آتش فرومي برند و به زودي به آتش فروزان قهر خداوند مي سوزند. (11) حاکم ظالم، وقتي آن نامه و آيه را خواند، از تهديد خداوند ترسيد. اشک از چشمانش جاري گشت و از کودک يتيم پرسيد: «آيا به مکتب مي روي؟ » گفت: «آري» . پرسيد: «در مکتب ، قرآن هم مي خواني؟ » کودک گفت: «آري» . حاکم گفت: «آيا قرآن را حفظ مي کني؟ » گفت: «آري» حاکم گفت: «يکي از آياتي که حفظ کرده اي، برايم بخوان» . کودک يتيم گفت: ادامه مطلب |
موضوعات وب
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |